خانه سالمندان محسنی اراک    (انجمن آلزایمراستان مرکزی)

خانه سالمندان محسنی اراک (انجمن آلزایمراستان مرکزی)

گزارش ازانجمن آلزایمرخیریه امام جواد(ع) استان مرکزی حامی سالمندان آلزایمری ،بیماران روانی مزمن ،فرزندان بی سرپرست دختروپسر(ایتام)
خانه سالمندان محسنی اراک    (انجمن آلزایمراستان مرکزی)

خانه سالمندان محسنی اراک (انجمن آلزایمراستان مرکزی)

گزارش ازانجمن آلزایمرخیریه امام جواد(ع) استان مرکزی حامی سالمندان آلزایمری ،بیماران روانی مزمن ،فرزندان بی سرپرست دختروپسر(ایتام)

حفظ حرمت سالمندان موی سپید را فلکم رایگان نداد

حفظ حرمت سالمندان
موی سپید را فلکم رایگان نداد


 سعدی:
    ز تدبیر پیر کهن بر مگرد
    که کارآزموده بود سالخورد
    فرخی:
    همچو زلف نیکوان خردساله تاب خورد
    همچو عهد دوستان سالخورده استوار
    حافظ:
    دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
    کای نورچشم من به جز از کشته ندروی
    نظامی:
    کهن کاران سخن پاکیزه گفتند
    سخن بگذار، مروارید سفتند
    فردوسی:
    توانا بود هر که دانا بود
    ز دانش دل پیر، برنا بود
  

 سعدی:
    ز تدبیر پیر کهن بر مگرد
    که کارآزموده بود سالخورد
    فرخی:
    همچو زلف نیکوان خردساله تاب خورد
    همچو عهد دوستان سالخورده استوار
    حافظ:
    دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
    کای نورچشم من به جز از کشته ندروی
    نظامی:
    کهن کاران سخن پاکیزه گفتند
    سخن بگذار، مروارید سفتند
    فردوسی:
    توانا بود هر که دانا بود
    ز دانش دل پیر، برنا بود
    اسدی:
    سپهبد برآمد بر آن تیغ کوه
    بشد نزد آن پیر دانش پژوه
    ناصرخسرو:
    کسی کو پی رهبر و پیر گردد
    ره راست اوراست از خلق یکسر
    خاقانی شروانی:
    من مرید دم پیران خراسانم از آنک
    شهسواران را جولان به خراسان یابم
    سوزنی سمرقندی:
    هیچ خصمی را این شغل نیاموزد خصم
    هیچ صوفی را این کار نفرماید پیر
    مولوی:
    زهر قاتل صورتش شهد است وشیر
    هین مرو بی جهت پیر خبیر
    علاوه بر آثار منظوم در آثار منثور همچون «قابوس نامه»، «سیر الملوک»، «گلستان» وسایر کتبی که در زمینه تاریخو اخلاق به رشته تحریر درآمده است، همواره حرمت پیران واجب شمرده شده است، چنانکه در تاریخ بیهقی می خوانیم: «پیراست و حق خدمت دارد.»
    البته در کنار این موضوع، اشعار فراوانی نیز در ادب پارسی پیرامون محنت و سختی روزگار پیری به چشم می آید که بی گمان وصف الحال شاعر است که در آن از جور روزگار نالیده و یا همچون سعدی آرزو کرده است که ای کاش خداوند عمر دیگری به او می داد تا تجاربش را در آن زندگی دوباره به کار ببندد.
    در بین سخن سرایان ایرانی، حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی، خواجه حافظ شیرازی و شیخ اجل سعدی به این موضوع توجه ویژه ای معطوف نموده اند و با ظرافت و نکته سنجی دلنشینی از این مرحله عمر آدمی سخن گفته و مضامین نغز و دلپذیری خلق کرده اند که حکایت از وسعت نظر و دوراندیشی آنان دارد. بویژه فردوسی در جای جای شاهنامه با تجلیل و احترام از پیران و سالمندان سخن می گوید و حتی هنگامی که سخن از فرارسیدن دوران سالمندی می آغازد، کلامش رنگ و بوی حماسه را دارد؛
    تهی دستی و سال نیرو گرفت
    دو دست و دو پای من آهو گرفت
    او قائل به ضعف و سستی خود نیست بلکه عقیده دارد نیروی مقابل او دچار فزونی و برتری شده است! همانند چنین دیدگاهی در آثار شاعران دیگری همچون ناصرخسرو قبادیانی نیز دیده می شود؛
    دیر بماندم در این سرای کهن من
    تا کهنم کرد صحبت دی و بهمن
    نکته قابل توجه در اشعاری که جنبه گلایه از زمانه را دارد و به ظاهر شاعر از سالمندی شکوه می کند، این است که در همین اشعار شاعر خود دیگر در مقام پیر، تجارب خود را از زندگانی باز می گوید و با بیان مرارت های پیری می کوشد تا جوانان را به سرمایه جوانی آگاه و هوشیار سازد که عمر خویش را بیهوده نگذرانند و برای فردای خویش توشه ای مهیا سازند و گاه با بیان خاطرات ایام شبابف جوانان و نوآمدگان را به این واقعیت رهنمون می سازد که هر سالمندی، زمانی جوانی برومند بوده و این چرخه بی وقفه ادامه خواهد داشت و پیری شتری است که اگر اجل بگذارد بر در هر خانه ای خواهد نشست، لذا حفظ حقوق و رعایت احترام سالمندان امروز، تضمین امنیت فردای خویش است. اصولادر فرهنگ این مرز و بوم، پیری همواره یک ارزش بوده است تا به آنجا که همواره به نشانه حق شناسی و سپاس به کار آمده است، چنانکه لسان الغیب نیز می گوید؛
    «ای پسر جام می ام ده که به پیری برسی»
    به این ترتیب آنچه امروز جامعه ما به آن گرفتار است، ناشی از بحران فرهنگی، بی هویتی و انقطاعی است که با پیشینه خود پیدا کرده. خانه های سالمندان شکل وارداتی پانسیون های غرب است که در کنار عوارض شبه فرهنگ غرب به عنوان مظاهر عصر جدید به سرزمین ما راه یافته است و در پس خانه های سالمندان، آنچه نگران کننده اند نگرشی است مخرب که بنیان های خانواده و اجتماع را به طور جدی مورد تهدید قرار می دهد.
    فرهنگ ما قائل است به اینکه «موی سپید را فلکم رایگان نداد» و حکمای عالی قدر ما همچون حکیم نظامی گنجوی بر این باور بودند که؛
    جوان گر به دانش بود بی نظیر
    نیاز آیدش هم به گفتار پیر
    که چنین نگرشی تعادل و توازن را در جامعه حفظ می نماید و در سایه اخلاق و پایبندی به چنین ارزش هایی است که سلامت روحی و روانی اجتماع تامین می گردد.
    در جهان معاصر گرچه به مدد پیشرفت های شگفت انگیز تکنولوژی و گسترش رسانه های ارتباط جمعی، انسان به مراتب بسیار بالاتری از حیث دریافت اطلاعات نایل شده است و این امر نقش دیرین سالمندان را در جوامع کم رنگ تر می سازد، اما با این حال علم امروز بر خرد، دوراندیشی، شکیبایی و تجارب و اندوخته های آنان صحه نهاده است.
    از دیگر سو نقش سالمندان از نظر روانشناسی بسیار حساس و مهم است و از نظر علمی ثابت شده است که میزان علاقه مندی «نوه » ها به پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها امری کاملاغریزی و برخاسته از طبیعت انسان است که نباید سرکوب شود. به عبارت دیگر طبیعت حتی برای سال های سالمندی بشر نیز منزلت و نقش ویژه ای را پیش بینی و در نظر گرفته است که از عهده دیگران بر نمی آید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد