خانه سالمندان محسنی اراک    (انجمن آلزایمراستان مرکزی)

خانه سالمندان محسنی اراک (انجمن آلزایمراستان مرکزی)

گزارش ازانجمن آلزایمرخیریه امام جواد(ع) استان مرکزی حامی سالمندان آلزایمری ،بیماران روانی مزمن ،فرزندان بی سرپرست دختروپسر(ایتام)
خانه سالمندان محسنی اراک    (انجمن آلزایمراستان مرکزی)

خانه سالمندان محسنی اراک (انجمن آلزایمراستان مرکزی)

گزارش ازانجمن آلزایمرخیریه امام جواد(ع) استان مرکزی حامی سالمندان آلزایمری ،بیماران روانی مزمن ،فرزندان بی سرپرست دختروپسر(ایتام)

سالمندان

علی خورسند که با کمک دو برادرش توانسته مادر 88 ساله‌اش را به زندگی برگرداند، می‌گوید:
مادرم زندگی من است

فکر کن وقتی در زندگی به کسی کمک می‌کنی، انتظار داری زمانی که تو هم به کمک او نیاز داری، دستت را بگیرد و اگر او این کار را نکند و دست رد به سینه‌ات بزندحال تو دیدن دارد! اگر خوبی‌های گذشته‌ را فراموش کرده باشد، چه حسی به تو دست می‌دهد؟ درباره او چه فکری می‌کنی؟




حالا فکر کن به اینکه هر روز و هر روز به کسی کمک کرده و این کار را سال‌های سال ادامه داده باشی، اگر به خاطر او حتی از خودت هم گذشته باشی، همیشه محبت کرده باشی و او درست در همان زمان که به کمکش نیاز داری دستت را رها کند... سخت است؛ نه اینکه نتوانی از دیگری کمک بگیری، مهم این است که از کسی که به او محبت کرده بودی، انتظار داشتی. شاید آن لحظه آرزو کنی که کاش زمان به عقب بر‌می?گشت تا می‌توانستی محبت‌هایی که بی‌جهت نثارش کرده‌ای، دیگر نکنی.

اما همیشه هم اینطور نیست. بعضی آدم‌ها اگر هزار بار بی‌مهری ببینند و جفا بکشند، باز اگر زمان به عقب برگردد، با اینکه می‌دانند در آینده محبتی از طرف مقابل دریافت نخواهند کرد، باز هم بی‌دریغ مهر می‌ورزند. پدر‌ها و مادرها موجودات عجیبی هستند. شاید شما هم دیده باشید پدرها و مادرهایی را که یک عمر فرزندانشان را روی چشم‌های خود پرورده‌اند و حالا در آسایشگاه‌ها و خانه‌های سالمندان در حالی که از دوری خانه و کاشانه خود در عذاب هستند، هنوز هم برای فرزندان خود دعای خیر می‌کنند. شاید شما هم دیده باشید پیرمردان و پیرزنانی را که وقتی می‌خواهند از خاطرات خود بگویند، آه می‌کشند، بغض می‌کنند و اشک در چشم‌هایشان حلقه می‌زند و وقتی می‌پرسید: «چرا؟»، بغضشان را می‌خورند و می‌گویند: «دلم برای بچه‌هایم تنگ شده است»؛ همان بچه‌هایی که رهایشان کرده‌اند و رفته‌اند.

همیشه هم حال دنیا این نیست. هنوز هم فراوان هستند فرزندانی که نمک می‌خورند و نمکدان را نمی‌شکنند. هستند انسان‌هایی که وجود والدین خود را گنج می‌دانند و سعی می‌کنند تا گوشه‌ای از محبت‌های پدر و مادر خود را جبران کنند؛ انسان‌هایی که زندگی خود را وقف والدین خود می‌کنند و تا آنجا که می‌توانند تلاش می‌کنند هیچ کمبودی در زندگی آنها وجود نداشته باشد. یکی از این انسان‌ها «علی خورسند» است که همراه 2 برادر دیگرش در کنار مادر 88 ساله خود زندگی می‌کند و در این سال‌ها برای بازیابی سلامت او تلاش‌های زیادی کرده است. او و مادرش این هفته میهمان ما در صفحه «امید» هستند.


سلامت: آقای خورسند! وضعیت مادر شما از چه زمانی به از کار افتادگی کشید؟

مادر من حدود 88 سال دارد. او از سنین جوانی و به دلیل فشار زیاد کاری، به تدریج به بیماری‌های مختلفی دچار شد. ناراحتی معده، دیابت، آرتروز زانوها، ریفلاکس، فشارخون، کم‌کاری تیرویید، سرگیجه و تهوع، ناراحتی قلبی و در این اواخر سکته‌های مغزی و قلبی و ابتلا به زخم بستر او را به شدت از مسیر عادی زندگی دور کرده بود. در بسیاری از بیمارستان‌های تهران که برای امراض مختلف به آنها مراجعه کرده، پرونده پزشکی مادر موجود است. مادر به مرور زمان دیگر نتوانست خود مراحل درمان و رسیدگی‌های پزشکی را شخصا پیگیری کند بنابراین ما به عنوان فرزندان او این کار را به عهده گرفتیم.

سلامت: چرا نگهداری از مادر را به مراکز مخصوص نگهداری از سالمندان نسپردید؟

ما 3 فرزند بودیم که پدر خود را در دوران کودکی از دست دادیم. در این سال‌ها مادر برای ما هم پدر بود و هم مادر. او در تربیت، در تحصیل و کار و تشکیل خانواده ما نقش موثری داشت و من و 2 برادرم همیشه مدیون تلاش‌های بی‌وقفه او هستیم. حالا که او بعد از یک عمر تلاش و زحمت برای ما، به سن سالمندی و ازکارافتادگی رسیده است، چطور می‌توانستیم او را از خود دور کنیم و مراقبت از او را به موسسه‌های درمانی و نگهداری از سالمندان بسپاریم؟ من و برادرانم، هم‌قسم شدیم که تا آخرین لحظه با تمام وجود از مادر نگهداری کنیم و قدرنشناس نباشیم.

سلامت: از کمک پرستار یا درمانگر هم استفاده کردید؟

بله، مادر من سالمند است. به دلیل ابتلا به بیماری‌ها و ناراحتی‌های متعدد، تحرک چندانی ندارد و قوای بدنی او به همین دلیل تحلیل رفته بود. کم‌کم به این نتیجه رسیدیم که برای مراقبت از او، به پرستار نیاز داریم. به همین دلیل در 2 نوبت روزکار و شب‌کار پرستار استخدام کردیم و انتظار داشتیم مشکلات او کمتر شود. برای حفظ سلامت اندام‌ها هم از حضور فیزیوتراپیست در منزل استفاده کردیم.

سلامت: پس چرا همین وضعیت را ادامه ندادید؟

مراقبت پرستاران و تمرین‌های فیزیوتراپیست مادرم بسیار خوب بود ولی یک اشکال عمده وجود داشت؛ تحرک مادرم در این مدت باز هم کمتر و کمتر شد؛ پرستاران حتی متکایش را هم جابجا می‌کردند و خودشان روی او پتو می‌انداختند، برایش لگن می‌آوردند و غذا را در دهانش می‌گذاشتند. تمرین‌های فیزیوتراپی هم غیرفعال بود و فیزیوتراپیست آنها را برای مادرم انجام می‌داد. به این ترتیب با وجود رسیدگی‌های فراوان، حال عمومی ‌مادر هر روز بدتر از گذشته می‌شد. به نحوی که حس می‌کردیم باید حتما تغییری در وضعیت او به وجود بیاید.

سلامت: بیشتر چه تغییراتی مدنظر شما بود؟

من به این نتیجه رسیدم که نگهداری و مراقبت از مادرم باید به نحوی باشد که خودش بتواند از عهده انجام کارهایش برآید. امکانات و تجهیزات باید به نحوی باشد که امکان استفاده از آن برای مادرم به وجود آید. مثلا خودش باید می‌توانست با تلفن صحبت کند، دست و رویش را بشوید یا غذا بخورد.

سلامت: در مورد فیزیوتراپی و فعالیت‌های درمانی چطور؟

در این مورد هم به همین ترتیب بود. من باید تمرین‌های فیزیوتراپی را به شکلی درمی‌آوردم که مادر به صورت فعال، خود آنها را انجام دهد. البته این کار چندان ساده‌ای هم نبود زیرا در طول مدت بیماری، مادر کمتر به فعالیت پرداخته بود و ماهیچه‌های او تمرکز و قدرت خود را از دست داده بودند که باید سعی می‌کردم این توانایی‌ها را به‌تدریج به او بازگردانم. ماهیچه‌های او آنقدر ضعیف شده بودند که حتی توانایی استفاده از قاشق و چنگال را هم از دست داده بود. به‌خصوص اینکه زخم بستر نیز بیش از پیش او را ناتوان کرده بود. با وجود این، به لطف خدا و با تلاش ما پس از 6 ماه مادر به طور تقریبی مهارت‌های خود را به دست آورده است. حالا وضعیت او به شکلی است که با دمبل مخصوص خود روزانه 600 بار وزنه می‌زند و این خیلی خوب است.

سلامت: پس روزهای سختی را در این مدت سپری کرده‌اید.

بله، سخت و البته تلخ. برای یک فرزند که از کودکی همواره مادر خود را به شکل یک کوه استوار در برابر سختی‌ها می‌دیده، خیلی سخت است که ببیند مادرش از شدت درد به خود می‌پیچد، موهای خود را می‌کشد و برای خلاصی از درد طلب مرگ می‌کند. زمستان گذشته وضعیت مادر من به این شکل بود. یک انسان از کارافتاده با بیماری‌های متعدد و زخم بستری که مدام عمیق‌تر می‌شد.

سلامت: خاطره شیرین هم در این مدت داشتید؟

بله، مادرم زندگی من است. من که ناتوانی سالمندی مادرم را دیده‌ام، هر بار که متوجه می‌شدم یکی از توانایی‌های گذشته خود را به دست آورده، از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجیدم. البته منظور از توانایی، توانایی‌ای مانند یک جوان 20 ساله نیست، همین که مادر بتواند کارهای شخصی خود را به تنهایی انجام دهد و از حالت ازکارافتادگی، به یک شرایط معمول برسد، برای ما یک دنیا ارزش دارد. الان وقتی به مادرم نگاه می‌کنم، از او انرژی می‌گیرم. من و برادرانم و مادرم الان در یک ساختمان و در واحدهای جدا زندگی می‌کنیم. هریک از ما استقلال خود را داریم و این استقلال را به مادر خود نیز داده‌ایم تا او نیز حس بهتری داشته باشد.

سلامت: الان وضعیت مادر شما چگونه است؟

الان بیشتر کارهای شخصی خود را تنها انجام می‌دهد. غذای خود را با اشتها و خودش می‌خورد. تمرین‌های ورزشی دارد و آرام‌آرام شروع به راه رفتن کرده است. ما هنوز هم برای مراقبت از او در منزل از پرستار و فیزیوتراپیست کمک می‌گیریم ولی کار آنها بسیار کمتر از گذشته شده چون مادرم دیگر آن توده گوشت بی‌حرکت 6 ماه پیش نیست و در انجام بسیاری از کارها مستقل شده است.

سلامت: حرف آخر؟

من فکر می‌کنم سالمندان یا بهتر است بگویم بسیاری از سالمندان، با وجود کهولت سن، در صورتی که امکانات مناسب را در اختیار داشته باشند، می‌توانند مستقل و با تکیه بر توانایی‌های خود زندگی کنند. آنها حق زندگی دارند و نمی‌خواهند احساس سربار بودن داشته باشند. پس ما باید بکوشیم این حق را از آنها نگیریم. مهم‌تر اینکه ما در اغلب موارد زمانی که کار از کار می‌گذرد تازه به فکر جبران می‌افتیم در صورتی که می‌توانیم در جامعه خود شرایط را به نحوی فراهم کنیم که سالمندان به ازکارافتادگی دچار نشوند و خود را در تمام عمر در مسیر یک زندگی سالم ببینند که این کار به برنامه‌ریزی بلندمدت در کشور نیاز دارد.

ابتکارهای جالب آقای خورسند برای مراقبت از مادر

گاهی چند تغییر جزئی در وسایلی که سالمند از آنها استفاده می‌کند، علاوه بر اینکه باعث می‌شود بهتر بتواند کارهایش را انجام دهد، می‌تواند باعث احساس توانمندی‌اش شود و او را به فعالیت بیشتر ترغیب کند. آقای خورسند نیز برای ایجاد یک وضعیت مطلوب برای مادر خود، بدون استفاده از فناوری‌های خاص و پیچیده، تغییرات کوچکی در برخی وسایل مورد استفاده مادر خود داده که در نوع خود جالب است. در ادامه به برخی از این تغییرات اشاره می‌کنیم:


گوشی تلفن و حس بهتر شنیدن

آقای خورسند با آگاهی از ضعف شنوایی مادر، دریچه‌های روی گوشی تلفن را کمی ‌گشادتر کرده تا صدا بهتر از آن خارج شود و مادر بتواند صدا را بهتر بشنود.


دفتر تلفن و ارتباط با آشنایان

یکی از مواردی که سالمندان را منزوی و گوشه‌نشین می‌کند، ناتوانی در حفظ ارتباط با دیگران است زیرا سالمندان در یادآوری شماره تلفن‌ و نام‌خانوادگی افراد دچار مشکل می‌شوند. به همین دلیل آقای خورسند دفتر تلفن مادر خود را بر مبنای نسبت و ضرورت تنظیم کرده، نه بر مبنای نام و نام‌خانوادگی. مثلا تلفن فرزندان در یک صفحه، دوستان در یک صفحه، مراکز درمانی در یک صفحه و... و به این ترتیب مادر وی برای پیدا کردن دوستان خود نیازی به یادآوری نام خانوادگی آنها ندارد.


حفظ تعادل در هنگام نشستن

نرمی ‌بیش از حد محل نشستن و خوابیدن علاوه بر اینکه برای ستون‌فقرات مضر است، تعادل سالمند را نیز هنگام نشستن به هم می‌زند. به این دلیل تشک این خانم کمی ‌سفت‌تر از تشک‌های معمولی است.


ارتفاع محل نشستن و شیب تخت

حفظ ارتفاع مناسب برای محل نشست و برخاست سالمند اهمیت دارد. آقای خورسند ارتفاع محل‌های نشست و برخاست مادر خود (اعم از تخت، صندلی، توالت فرنگی و...) را یکسان و متناسب با قد مادر خود تنظیم کرده است. خانم خورسند از ریفلاکس مری رنج می‌برد بنابراین در محل خواب او شیب کمی ‌به سمت پایین ایجاد شده است.

قاشق و چنگال و لیوان مخصوص

مادر آقای خورسند به دلیل خشک شدن ماهیچه‌های انگشتانش نمی‌توانست قاشق و چنگال معمولی را به نحو مطلوبی در دست بگیرد بنابراین دسته این ابزار با کمک گرفتن از وسایل بسیار ساده‌ای کمی ‌ضخیم‌تر شد تا به شکل مطلوب‌تری بتواند از قاشق و چنگال استفاده کند. دستگیره بیشتر لیوان‌های موجود در بازار محل قرار گرفتن یک یا دو انگشت است و بلند کردن یک لیوان با 2 انگشت از عهده سالمندی که ماهیچه‌های انگشت او ضعف دارند، خارج است. پس برای این خانم لیوانی مخصوص تهیه شده که هر 4 انگشت را بتواند دور دستگیره آن حلقه کند.


لباس

معمولا لباس‌های افراد مسن مخصوصا در هنگام استفاده از سرویس بهداشتی آلوده می‌شود. بلند بودن این لباس‌ها هنگام راه رفتن نیز برای آنها ایجاد مشکل می‌کند و باعث زمین خوردنشان می‌شود. به همین دلیل آقای خورسند لباس‌های ویژه‌ای متشکل از تی‌شرت، شلوارک و ساق‌های دست و پا برای مادر خود در نظر گرفت. ساق‌ها علاوه بر پوشش، از ماهیچه‌های دست و پای سالمند نیز محافظت می‌کنند.


جایی برای راه رفتن

سالمندان به تحرک و راه رفتن نیاز دارند و برای حفظ تعادل خود هنگام حرکت، به وسایل مخصوصی نیاز دارند. آقای خورسند این مشکل را با استفاده از کاناپه و چند میله داربست معمولی حل کرده است تا مادرش بتواند هنگام تمرین و نشست و برخاست از آنها استفاده کند.

تغییرات کوچکی از این دست در محل زندگی این فرد سالمند بسیار است و در واقع علی خورسند توانسته با همین تغییرات کوچک، محل زندگی را برای مادر خود مطلوب و مناسب کند. البته به غیر از این موارد، معاینه‌های مداوم پزشکی و کمک گرفتن از فیزیوتراپیست برای انجام اصولی تمرین‌های ورزشی و حضور مستمر فرزندان در کنار مادر باعث شده تا در کمتر از یک سال، زنی که چند بار سکته مغزی و قلبی و کما را تجربه کرده، از حالت سکون در بیاید و بتواند حالا حتی روی پاهای خود راه برود.

علی خورسند که با کمک دو برادرش توانسته مادر 88 ساله‌اش را به زندگی برگرداند، می‌گوید:
مادرم زندگی من است

فکر کن وقتی در زندگی به کسی کمک می‌کنی، انتظار داری زمانی که تو هم به کمک او نیاز داری، دستت را بگیرد و اگر او این کار را نکند و دست رد به سینه‌ات بزندحال تو دیدن دارد! اگر خوبی‌های گذشته‌ را فراموش کرده باشد، چه حسی به تو دست می‌دهد؟ درباره او چه فکری می‌کنی؟


حالا فکر کن به اینکه هر روز و هر روز به کسی کمک کرده و این کار را سال‌های سال ادامه داده باشی، اگر به خاطر او حتی از خودت هم گذشته باشی، همیشه محبت کرده باشی و او درست در همان زمان که به کمکش نیاز داری دستت را رها کند... سخت است؛ نه اینکه نتوانی از دیگری کمک بگیری، مهم این است که از کسی که به او محبت کرده بودی، انتظار داشتی. شاید آن لحظه آرزو کنی که کاش زمان به عقب بر‌می?گشت تا می‌توانستی محبت‌هایی که بی‌جهت نثارش کرده‌ای، دیگر نکنی.

اما همیشه هم اینطور نیست. بعضی آدم‌ها اگر هزار بار بی‌مهری ببینند و جفا بکشند، باز اگر زمان به عقب برگردد، با اینکه می‌دانند در آینده محبتی از طرف مقابل دریافت نخواهند کرد، باز هم بی‌دریغ مهر می‌ورزند. پدر‌ها و مادرها موجودات عجیبی هستند. شاید شما هم دیده باشید پدرها و مادرهایی را که یک عمر فرزندانشان را روی چشم‌های خود پرورده‌اند و حالا در آسایشگاه‌ها و خانه‌های سالمندان در حالی که از دوری خانه و کاشانه خود در عذاب هستند، هنوز هم برای فرزندان خود دعای خیر می‌کنند. شاید شما هم دیده باشید پیرمردان و پیرزنانی را که وقتی می‌خواهند از خاطرات خود بگویند، آه می‌کشند، بغض می‌کنند و اشک در چشم‌هایشان حلقه می‌زند و وقتی می‌پرسید: «چرا؟»، بغضشان را می‌خورند و می‌گویند: «دلم برای بچه‌هایم تنگ شده است»؛ همان بچه‌هایی که رهایشان کرده‌اند و رفته‌اند.

همیشه هم حال دنیا این نیست. هنوز هم فراوان هستند فرزندانی که نمک می‌خورند و نمکدان را نمی‌شکنند. هستند انسان‌هایی که وجود والدین خود را گنج می‌دانند و سعی می‌کنند تا گوشه‌ای از محبت‌های پدر و مادر خود را جبران کنند؛ انسان‌هایی که زندگی خود را وقف والدین خود می‌کنند و تا آنجا که می‌توانند تلاش می‌کنند هیچ کمبودی در زندگی آنها وجود نداشته باشد. یکی از این انسان‌ها «علی خورسند» است که همراه 2 برادر دیگرش در کنار مادر 88 ساله خود زندگی می‌کند و در این سال‌ها برای بازیابی سلامت او تلاش‌های زیادی کرده است. او و مادرش این هفته میهمان ما در صفحه «امید» هستند.


سلامت: آقای خورسند! وضعیت مادر شما از چه زمانی به از کار افتادگی کشید؟

مادر من حدود 88 سال دارد. او از سنین جوانی و به دلیل فشار زیاد کاری، به تدریج به بیماری‌های مختلفی دچار شد. ناراحتی معده، دیابت، آرتروز زانوها، ریفلاکس، فشارخون، کم‌کاری تیرویید، سرگیجه و تهوع، ناراحتی قلبی و در این اواخر سکته‌های مغزی و قلبی و ابتلا به زخم بستر او را به شدت از مسیر عادی زندگی دور کرده بود. در بسیاری از بیمارستان‌های تهران که برای امراض مختلف به آنها مراجعه کرده، پرونده پزشکی مادر موجود است. مادر به مرور زمان دیگر نتوانست خود مراحل درمان و رسیدگی‌های پزشکی را شخصا پیگیری کند بنابراین ما به عنوان فرزندان او این کار را به عهده گرفتیم.

سلامت: چرا نگهداری از مادر را به مراکز مخصوص نگهداری از سالمندان نسپردید؟

ما 3 فرزند بودیم که پدر خود را در دوران کودکی از دست دادیم. در این سال‌ها مادر برای ما هم پدر بود و هم مادر. او در تربیت، در تحصیل و کار و تشکیل خانواده ما نقش موثری داشت و من و 2 برادرم همیشه مدیون تلاش‌های بی‌وقفه او هستیم. حالا که او بعد از یک عمر تلاش و زحمت برای ما، به سن سالمندی و ازکارافتادگی رسیده است، چطور می‌توانستیم او را از خود دور کنیم و مراقبت از او را به موسسه‌های درمانی و نگهداری از سالمندان بسپاریم؟ من و برادرانم، هم‌قسم شدیم که تا آخرین لحظه با تمام وجود از مادر نگهداری کنیم و قدرنشناس نباشیم.

سلامت: از کمک پرستار یا درمانگر هم استفاده کردید؟

بله، مادر من سالمند است. به دلیل ابتلا به بیماری‌ها و ناراحتی‌های متعدد، تحرک چندانی ندارد و قوای بدنی او به همین دلیل تحلیل رفته بود. کم‌کم به این نتیجه رسیدیم که برای مراقبت از او، به پرستار نیاز داریم. به همین دلیل در 2 نوبت روزکار و شب‌کار پرستار استخدام کردیم و انتظار داشتیم مشکلات او کمتر شود. برای حفظ سلامت اندام‌ها هم از حضور فیزیوتراپیست در منزل استفاده کردیم.

سلامت: پس چرا همین وضعیت را ادامه ندادید؟

مراقبت پرستاران و تمرین‌های فیزیوتراپیست مادرم بسیار خوب بود ولی یک اشکال عمده وجود داشت؛ تحرک مادرم در این مدت باز هم کمتر و کمتر شد؛ پرستاران حتی متکایش را هم جابجا می‌کردند و خودشان روی او پتو می‌انداختند، برایش لگن می‌آوردند و غذا را در دهانش می‌گذاشتند. تمرین‌های فیزیوتراپی هم غیرفعال بود و فیزیوتراپیست آنها را برای مادرم انجام می‌داد. به این ترتیب با وجود رسیدگی‌های فراوان، حال عمومی ‌مادر هر روز بدتر از گذشته می‌شد. به نحوی که حس می‌کردیم باید حتما تغییری در وضعیت او به وجود بیاید.

سلامت: بیشتر چه تغییراتی مدنظر شما بود؟

من به این نتیجه رسیدم که نگهداری و مراقبت از مادرم باید به نحوی باشد که خودش بتواند از عهده انجام کارهایش برآید. امکانات و تجهیزات باید به نحوی باشد که امکان استفاده از آن برای مادرم به وجود آید. مثلا خودش باید می‌توانست با تلفن صحبت کند، دست و رویش را بشوید یا غذا بخورد.

سلامت: در مورد فیزیوتراپی و فعالیت‌های درمانی چطور؟

در این مورد هم به همین ترتیب بود. من باید تمرین‌های فیزیوتراپی را به شکلی درمی‌آوردم که مادر به صورت فعال، خود آنها را انجام دهد. البته این کار چندان ساده‌ای هم نبود زیرا در طول مدت بیماری، مادر کمتر به فعالیت پرداخته بود و ماهیچه‌های او تمرکز و قدرت خود را از دست داده بودند که باید سعی می‌کردم این توانایی‌ها را به‌تدریج به او بازگردانم. ماهیچه‌های او آنقدر ضعیف شده بودند که حتی توانایی استفاده از قاشق و چنگال را هم از دست داده بود. به‌خصوص اینکه زخم بستر نیز بیش از پیش او را ناتوان کرده بود. با وجود این، به لطف خدا و با تلاش ما پس از 6 ماه مادر به طور تقریبی مهارت‌های خود را به دست آورده است. حالا وضعیت او به شکلی است که با دمبل مخصوص خود روزانه 600 بار وزنه می‌زند و این خیلی خوب است.

سلامت: پس روزهای سختی را در این مدت سپری کرده‌اید.

بله، سخت و البته تلخ. برای یک فرزند که از کودکی همواره مادر خود را به شکل یک کوه استوار در برابر سختی‌ها می‌دیده، خیلی سخت است که ببیند مادرش از شدت درد به خود می‌پیچد، موهای خود را می‌کشد و برای خلاصی از درد طلب مرگ می‌کند. زمستان گذشته وضعیت مادر من به این شکل بود. یک انسان از کارافتاده با بیماری‌های متعدد و زخم بستری که مدام عمیق‌تر می‌شد.

سلامت: خاطره شیرین هم در این مدت داشتید؟

بله، مادرم زندگی من است. من که ناتوانی سالمندی مادرم را دیده‌ام، هر بار که متوجه می‌شدم یکی از توانایی‌های گذشته خود را به دست آورده، از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجیدم. البته منظور از توانایی، توانایی‌ای مانند یک جوان 20 ساله نیست، همین که مادر بتواند کارهای شخصی خود را به تنهایی انجام دهد و از حالت ازکارافتادگی، به یک شرایط معمول برسد، برای ما یک دنیا ارزش دارد. الان وقتی به مادرم نگاه می‌کنم، از او انرژی می‌گیرم. من و برادرانم و مادرم الان در یک ساختمان و در واحدهای جدا زندگی می‌کنیم. هریک از ما استقلال خود را داریم و این استقلال را به مادر خود نیز داده‌ایم تا او نیز حس بهتری داشته باشد.

سلامت: الان وضعیت مادر شما چگونه است؟

الان بیشتر کارهای شخصی خود را تنها انجام می‌دهد. غذای خود را با اشتها و خودش می‌خورد. تمرین‌های ورزشی دارد و آرام‌آرام شروع به راه رفتن کرده است. ما هنوز هم برای مراقبت از او در منزل از پرستار و فیزیوتراپیست کمک می‌گیریم ولی کار آنها بسیار کمتر از گذشته شده چون مادرم دیگر آن توده گوشت بی‌حرکت 6 ماه پیش نیست و در انجام بسیاری از کارها مستقل شده است.

سلامت: حرف آخر؟

من فکر می‌کنم سالمندان یا بهتر است بگویم بسیاری از سالمندان، با وجود کهولت سن، در صورتی که امکانات مناسب را در اختیار داشته باشند، می‌توانند مستقل و با تکیه بر توانایی‌های خود زندگی کنند. آنها حق زندگی دارند و نمی‌خواهند احساس سربار بودن داشته باشند. پس ما باید بکوشیم این حق را از آنها نگیریم. مهم‌تر اینکه ما در اغلب موارد زمانی که کار از کار می‌گذرد تازه به فکر جبران می‌افتیم در صورتی که می‌توانیم در جامعه خود شرایط را به نحوی فراهم کنیم که سالمندان به ازکارافتادگی دچار نشوند و خود را در تمام عمر در مسیر یک زندگی سالم ببینند که این کار به برنامه‌ریزی بلندمدت در کشور نیاز دارد.

ابتکارهای جالب آقای خورسند برای مراقبت از مادر

گاهی چند تغییر جزئی در وسایلی که سالمند از آنها استفاده می‌کند، علاوه بر اینکه باعث می‌شود بهتر بتواند کارهایش را انجام دهد، می‌تواند باعث احساس توانمندی‌اش شود و او را به فعالیت بیشتر ترغیب کند. آقای خورسند نیز برای ایجاد یک وضعیت مطلوب برای مادر خود، بدون استفاده از فناوری‌های خاص و پیچیده، تغییرات کوچکی در برخی وسایل مورد استفاده مادر خود داده که در نوع خود جالب است. در ادامه به برخی از این تغییرات اشاره می‌کنیم:


گوشی تلفن و حس بهتر شنیدن

آقای خورسند با آگاهی از ضعف شنوایی مادر، دریچه‌های روی گوشی تلفن را کمی ‌گشادتر کرده تا صدا بهتر از آن خارج شود و مادر بتواند صدا را بهتر بشنود.


دفتر تلفن و ارتباط با آشنایان

یکی از مواردی که سالمندان را منزوی و گوشه‌نشین می‌کند، ناتوانی در حفظ ارتباط با دیگران است زیرا سالمندان در یادآوری شماره تلفن‌ و نام‌خانوادگی افراد دچار مشکل می‌شوند. به همین دلیل آقای خورسند دفتر تلفن مادر خود را بر مبنای نسبت و ضرورت تنظیم کرده، نه بر مبنای نام و نام‌خانوادگی. مثلا تلفن فرزندان در یک صفحه، دوستان در یک صفحه، مراکز درمانی در یک صفحه و... و به این ترتیب مادر وی برای پیدا کردن دوستان خود نیازی به یادآوری نام خانوادگی آنها ندارد.


حفظ تعادل در هنگام نشستن

نرمی ‌بیش از حد محل نشستن و خوابیدن علاوه بر اینکه برای ستون‌فقرات مضر است، تعادل سالمند را نیز هنگام نشستن به هم می‌زند. به این دلیل تشک این خانم کمی ‌سفت‌تر از تشک‌های معمولی است.


ارتفاع محل نشستن و شیب تخت

حفظ ارتفاع مناسب برای محل نشست و برخاست سالمند اهمیت دارد. آقای خورسند ارتفاع محل‌های نشست و برخاست مادر خود (اعم از تخت، صندلی، توالت فرنگی و...) را یکسان و متناسب با قد مادر خود تنظیم کرده است. خانم خورسند از ریفلاکس مری رنج می‌برد بنابراین در محل خواب او شیب کمی ‌به سمت پایین ایجاد شده است.

قاشق و چنگال و لیوان مخصوص

مادر آقای خورسند به دلیل خشک شدن ماهیچه‌های انگشتانش نمی‌توانست قاشق و چنگال معمولی را به نحو مطلوبی در دست بگیرد بنابراین دسته این ابزار با کمک گرفتن از وسایل بسیار ساده‌ای کمی ‌ضخیم‌تر شد تا به شکل مطلوب‌تری بتواند از قاشق و چنگال استفاده کند. دستگیره بیشتر لیوان‌های موجود در بازار محل قرار گرفتن یک یا دو انگشت است و بلند کردن یک لیوان با 2 انگشت از عهده سالمندی که ماهیچه‌های انگشت او ضعف دارند، خارج است. پس برای این خانم لیوانی مخصوص تهیه شده که هر 4 انگشت را بتواند دور دستگیره آن حلقه کند.


لباس

معمولا لباس‌های افراد مسن مخصوصا در هنگام استفاده از سرویس بهداشتی آلوده می‌شود. بلند بودن این لباس‌ها هنگام راه رفتن نیز برای آنها ایجاد مشکل می‌کند و باعث زمین خوردنشان می‌شود. به همین دلیل آقای خورسند لباس‌های ویژه‌ای متشکل از تی‌شرت، شلوارک و ساق‌های دست و پا برای مادر خود در نظر گرفت. ساق‌ها علاوه بر پوشش، از ماهیچه‌های دست و پای سالمند نیز محافظت می‌کنند.


جایی برای راه رفتن

سالمندان به تحرک و راه رفتن نیاز دارند و برای حفظ تعادل خود هنگام حرکت، به وسایل مخصوصی نیاز دارند. آقای خورسند این مشکل را با استفاده از کاناپه و چند میله داربست معمولی حل کرده است تا مادرش بتواند هنگام تمرین و نشست و برخاست از آنها استفاده کند.

تغییرات کوچکی از این دست در محل زندگی این فرد سالمند بسیار است و در واقع علی خورسند توانسته با همین تغییرات کوچک، محل زندگی را برای مادر خود مطلوب و مناسب کند. البته به غیر از این موارد، معاینه‌های مداوم پزشکی و کمک گرفتن از فیزیوتراپیست برای انجام اصولی تمرین‌های ورزشی و حضور مستمر فرزندان در کنار مادر باعث شده تا در کمتر از یک سال، زنی که چند بار سکته مغزی و قلبی و کما را تجربه کرده، از حالت سکون در بیاید و بتواند حالا حتی روی پاهای خود راه برود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد