خانه سالمندان محسنی اراک    (انجمن آلزایمراستان مرکزی)

خانه سالمندان محسنی اراک (انجمن آلزایمراستان مرکزی)

گزارش ازانجمن آلزایمرخیریه امام جواد(ع) استان مرکزی حامی سالمندان آلزایمری ،بیماران روانی مزمن ،فرزندان بی سرپرست دختروپسر(ایتام)
خانه سالمندان محسنی اراک    (انجمن آلزایمراستان مرکزی)

خانه سالمندان محسنی اراک (انجمن آلزایمراستان مرکزی)

گزارش ازانجمن آلزایمرخیریه امام جواد(ع) استان مرکزی حامی سالمندان آلزایمری ،بیماران روانی مزمن ،فرزندان بی سرپرست دختروپسر(ایتام)

حکایت

حکایت شده : " زنی درنزد شوهر از مادر شوهر پیرش شکایت کرد وگفت نمی توانم مادرت را تر وخشک کنم باید ازمیان من واو یکی را برگزینی . پسر همسرش را انتخاب کرد و قول داد مادرش را به بیابانی برده ودر آنجا رها کند . آنگاه مادر پیر وناتوان را به دوش کشید و روانه شد . در بیابانی می رفت که ناگهان پایش به سنگی خورد و آخی گفت . مادر نالید : جانم پسرم .قربون پات برم .

گونه ای دیگر : " پسر به خشم آمد و شکم مادر را دریدو قلبش راکند وبه راه افتاد تا قلب را جلو گرگان بیفکند . می رفت که پایش به سنگی خورد وآخی گفت ازقلب صدایی برآمد: « جانم پسرم . قربون پات برم » 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد