ادامه مطلب ...این نوگل باغ ولایت و عصمت گرچه کوتاه عمر بود ولی رنگ و بویش مشام جانها را بهره مند ساخت . آثار فکری و روایاتی که از آن حضرت نقل شده و
مسائلی را که آن امام پاسخ گفته و کلماتی که از آن حضرت بر جای مانده ، تا ابد زینت بخش صفحات تاریخ اسلام است .
دومین عامل شهادت امام جواد(ع) را مىتوان حضور قوى و کار آمد حضرت در صحنه هاى علمى و برترى دانش آن حضرت بر شمرد زیرا که این امر ناتوانى خلیفه را در مقابل امام جواد(ع) که بسیارى خلافت را حق آنان مىدانستند به نمایش مىگذاشت. و ضعف بنیه علمى دانشمندان دربارى را هر چه بیشتر آشکار مىساخت که از میان مباحثات متعدد حضرت یکى از آنها را برگزیده و نقل مىکنیم.
«زرقان» که با «ابن ابى داود» دوستى و صمیمیت داشت مىگویدیک روز ابن ابى داود از مجلس معتصم باز گشت، در حالى که بهشدت افسرده و غمگین بود علت را جویا شدم گفت: امروز آرزو کردمکه کاش بیستسال پیش مرده بودم پرسیدم چرا؟ گفت: به خاطر آنچهاز ابوجعفر «امام جواد(ع») در مجلس معتصم برسرم آمد. گفتم:
جریان چه بود؟ گفت: شخصى به سرقت اعتراف کرد و از خلیفه«معتصم» خواست که با اجراى کیفر الهى او را پاک سازد. خلیفههمه فقها را گرد آورد و محمد ابن على «حضرت جواد(ع») را نیزفراخواند و از ما پرسید دست دزد از کجا باید قطع شود؟ منگفتم: از مچ دست. گفت: دلیل آن چیست؟ گفتم: چون منظور از دست در آیه تیمم «فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم»،صورت و دستهایتانرا مسح کنید» تا مچ دست است. گروهى از فقها در این مطلب بامن موافق بودند و مىگفتند: دست دزد باید از مچ قطع شود ولىگروهى دیگر گفتند: لازم است از آرنج قطع شود و چون معتصم دلیلآن را پرسید گفتند: منظور از دست در آیه شریفه وضوء:
«فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الى المرافق» صورتها و دستهایتانرا تا آرنجبشویید. تا آرنج است. آنگاه معتصم رو به محمد ابنعلى امام جواد(ع) کرد و پرسید: نظر شما در این مساله چیست؟
گفت: اینها نظر دادند، مرا معاف بدار. معتصم اصرار کرد و قسمداد که باید نظرتان را بگویید. محمد بن على (ع) گفت: چون قسمدادى نظرم را مىگویم. اینها در اشتباهاند. زیرا فقط انگشتاندزد باید قطع شود و بقیه دستباید باقى بماند. معتصم گفت: بهچه دلیل؟
گفت: زیرا رسول خدا(ص) فرمود: سجده بر هفت عضو بدن تحققمىپذیرد. بنابراین اگر دست دزد از مچ یا آرنج قطع شود دستىبراى او نمىماند تا سجده نماز را به جا آورد و نیز خداى متعالمىفرماید: «و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا» سجدهگاهها از آن خداست. پس هیچ کس را همراه با خدا مخوانید. ابنابى داود مىگوید: معتصم جواب محمد بن على را پسندید دستور دادانگشتان دزد را قطع کنند و من همانجا آرزوى مرگ کردم. پس ازسه روز ابن ابى داود به حضور معتصم مى رسد و مىگوید: به معتصمگفتم خیر خواهى براى امیرالمومنین بر من واجب است و من در اینجهتسخنى مىگویم که مىدانم با آن به آتش جهنم مىافتم. معتصمگفت آن سخن چیست؟ گفتم:
چگونه امیرالمومنین براى امرى از امور دینى که اتفاق افتادهذ است به خاطر گفته مردى که نیمى از مردم به امامت او معتقدند وادعا مىکنند او از امیرالمومنین شایستهتر به مقام اوست، تمامىسخنان آن علماء و فقها را رها کرده و به حکم آن مرد حکم کرد؟
پس رنگ معتصم تغییر کرد و متوجه هشدار من شد و گفت: خدا را دربرابر این خیرخواهیتبه تو پاداش نیک عطا کند و پس از آن بودکه تصمیم به شهادت امام (ع) گرفت.
حسین بن على مشهور به شهید فخ نواده حضرت مجتبى(ع) در زمانی که از خلفاى بنى عباس به نام هادى عباسى قیام کرد. یاد و نام او سندى بر محکومیت بنى عباس تلقى مى شد و حماسه نهضت هاى شیعى علیه خلفاى عباسى را در خاطره ها تجدید می نمود.
در حمایت ازاین شهید انقلابى روایتى نیز از امام جواد(ع) مىخوانیم: «پس از فاجعه کربلا هیچ فاجعهاى براى ما بزرگتر از فاجعه فخ نبودهاست.»
یکى از نویسندگان در حکمت نقش انگشترى امام جواد(ع) «نعم القادر الله» مىنویسد: بعد از آن که «مامون» همه انقلاب ها را سرکوب نموده و تمامى صداها را خفه کرد؛ طبیعى بودکه مامون و عباسیان و یارانشان احساس کنند که به نهایت آروزیشان رسیده و به ارزشمندترین آرمانهایشان که عبارت بود از محکم ساختن پایه هاى حکومت و سلطنتشان به طورى که دیگر هیچ نیرویى توان ایستادن در برابر جبروت و سرکشى آنان نداشته باشد؛ دست یافته اند.
ولى مىبینیم که بعد از این همه، نقش انگشترىامام جواد(ع) در برابر تمامى تصورات آنان قد علم مىکند وتمامى مظاهر و سرکشى و ستم آنان را محکوم مىکند.
آن نقش این جمله است «نعم القادرالله» چه نیکو توانمندى است خدا.
و در این راستاست که معتصم پس از این که از مردم بیعت براى خود گرفت جویاى حال امام جواد(ع) شد و دستور داد که امام جواد(ع) و همسرش ام الفضل را به بغداد فرا خوانند. زیرا که حضور و نام و یاد آن بزرگوار حماسه جهاد و پرچم آزادگى و عزت ایمان است و جلوه امامت و وصایتش مهر باطلى است بر خلافت هاى باطل بنى عباس.
درود و سلام و صلوات خدا بر جواد الائمه(ع) آن هنگام که بامیلادش جلوه زیباى مبارکترین مولود را رقم زد و آن هنگام که با قامت زیباى امامت خویش قیامتى از شکوه و جلال و عظمت الهى رامتجلى ساخت و آن زمان که در آخر ذى القعده سال 220 هجرى دیده ازجهان فرو بست و با غروب غمگینانه و افتخار آفرین خویش تجلى بخش آیات جهاد و شهادت گشت.
مىدانیم که یکى از القاب آن حضرت «تقى» است و این به خاطر جلوه و ظهور خاصى است که تقواى الهى آن امام همام در اجتماع آن روز نموده و جهانى از پاکى و عفاف و تقوا را فرا راه دیدگان قرار داده بود و الا تمامى معصومین بر خوردار از صفت تقوا و عصمت الهى هستند. چنانکه همه «صادق» راستگو و«کاظم» فرو برنده خشم و «زین العابدین» زیباترین روح پرستنده هستند.
ادامه مطلب ...
هشتمین امام معصوم(ع) در انتظار پسر و شیعیان در تب و تاب رویت جمال جواد الائمه(ع) بودند. حدود چهل و هفتمین بهار عمر امام رضا(ع) سپرى مى شد، اما هنوز فرزندى کاشانه پر فروغش را فروزان نساخته بود.
ادامه مطلب ...